هاشمی طبا: بیادبی را بخشی از مسئولان شروع کردند، اولین نفر هم احمدینژاد بود
تاریخ انتشار: ۸ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۲۹۳۵۵۲
آفتابنیوز :
مصطفی هاشمی طبا، فعال سیاسی اصلاح طلب، درباره ریشه اعتراضات اخیر گفت: گروههای مختلف، اعتراضات مختلفی دارند. نمیتوان گفت همه گروهها اعتراض دارند. بسیاری از آدمهایی که در تظاهرات شرکت نکرده و الآن سکوت کردند یک نوع اعتراض دارند. منتها، به دلیل آنکه گروههای مختلف نمیتوانند مسائل خود را اعلام کنند، شکلی از آشوب و درگیری باقی میماند و حرف اصلی روشن نمیشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
براندازان سوار بر موج اعتراضات شدند
وی ادامه داد: مشکل اصلی این است که در کشور ما محدودیت گفتار وجود دارد و بنابراین، نمیتواند گفت ریشه اصلی اعتراضات چیست اما، ملغمهای از اعتراضات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی وجود دارد. همچنین، نمیتوان فراموش کرد که گروههای برانداز نیز سوءاستفاده میکنند. کمااینکه در شبکههای بین المللی خیلی صریح به این مسئله واکنش نشان دادند. من موافق نیستم که آنان این اعتراضات را برپا کردند، بلکه آنان سوار بر موج اعتراضات شدند و میخواهند اظهار وجود کنند.
شرایط گفتگو محقق نمیشود
این فعال سیاسی با اشاره به تاکید سیاستمداران و فراخوان رئیس قوه قضائیه برای گفتگو کردن گفت: شرایط برای گفتگو کردن محقق نمیشود. چندسالی میشود که رهبر انقلاب فرمودند کرسی آزاد دانشگاه برگزار شود اما، کسی اعتماد نمیکند که بیاید و صحبت کند. برای آن که میترسد کمی از حدود خودشان بگذرند و دانشجویان ستاره دار شوند یا اخراج شوند.
وی ادامه داد: کرسی آزاد اندیشی یعنی این که افراد آزاد باشند و حرف خودشان را بزنند؛ سپس به زندگی عادی خودشان بپردازند. اما، به دلیل نبود اعتماد به این امر، این کرسیها تشکیل نشد. بنابراین، این گفتگوها نیز محقق نمیشود. حکمرانی یک سری خطوط قرمز دارد که میگوید از آن عبور نکنید. در این شرایط کسی صحبت نمیکند. در داخل این خطوط قرمز نیز حرف خاصی نیست مگر برای عدهای خاص.
احمدی نژاد شروع کننده بی ادبیها در فضای سیاسی بود
هاشمی طبا با اشاره به اظهارات تند و توهین آمیز برخی از سیاستمداران گفت: به طور مثال، این بی ادبیها و دشنامها ریشه در رفتار مسئولین دارد. وقتی مجلس علیه رئیس جمهور یا وزیر امور خارجه یا سازمان انرژی اتمی فحاشی میکند با برخی روزنامههای وابسته به نظام تهمت میزنند و دروغ میگویند؛ آدمها نیز یاد گرفتند. برخی میگویند چرا در دانشگاهها فحاشی میکنند؛ فحاشی طبیعتا کار بدی است، ولی از برخی از مسئولان یاد گرفتند.
او گفت: یا آقای لاریجانی که برای سخنرانی به قم رفته بودند به ایشان دشنام دادند یا علیه آقایان هاشمی رفسنجانی و سید حسن خمینی فحاشی میکنند. در راس این کار نیز مجلس قرار دارد یا تریبونهایی که در اختیار دارند. بی ادبی را بخشی از مسئولان شروع کردند و اولین نفر نیز توسط آقای احمدی نژاد بی ادبیها شروع شد. دیگران نیز دیدند میشوند فحش داد، فحش دادند. باید گفت چرا برخی مسئولان و افراد سن بالا رفته فحاشی میکنند.
اعتراضات بدون لیدر خطرناک است
این فعال سیاسی اصلاح طلب با اشاره به جای خالی احزاب در اعتراضات اخیر گفت: جای احزاب خالی بود، در اعتراضات اخیر کسانی که در اول آن اعتراض کردند مشخص نبودند چه کسانی هستند و بنابراین، ممکن است برخیها را اتفاقی دستگیر کرده باشند. ما احزاب، گروهها و تشکلها را باید تشویق کنیم که وجود داشته باشندو پاسخگو باشند. ما با همه اینها مبارزه میکنیم و نتیجه آن یک اعتراضات بدون رهبری و لیدر است که بسیار خطرناک است.
ملیت توسط میکروفن به دستها نادیده گرفته شده
وی درباره پسااعتراضات و نقش احزاب و مسئولان گفت: نقشی نمیتوانند ایفا کنند، غیر از کسانی که در حکمرانی تصمیم میگیرند افراد دیگر نقشی ندارند. مسائلی مانند حجاب یا گفتگو این اواخر مطرح میشود که در برابر مسائل اصلی کشور بسیار کوچک است. برای این که ایران پایدار بماند باید مسائل بزرگتری را حل کرد.
هاشمی طبا گفت: شعار ایران ایران میدهیم اما، سال هاست برای وحدت ایران کار نشده و ملیت توسط میکروفن به دستها نادیده گرفته شده است. این چند روزه باز ملیت قوی شده اما، باید به ملیت توجه شود. ما هم نژاد و اعتقادات مختلف داریم. باید در عین کثرت به وحدت دست پیدا کنیم و این وحدت به اجبار، زور و تبلیغ به دست نمیآید. باید همدلی و همراهی ایجاد کرد.
منبع: سایت قرن نو
منبع: آفتاب
کلیدواژه: مصطفی هاشمی طبا اعتراضات مردمی هاشمی طبا گروه ها بی ادبی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۲۹۳۵۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اولین هنرپیشه زن سینما و یک سرگذشت تلخ پرتکرار
دهم اردیبهشتماه سالروز درگذشت بازیگری است که نه تنها به عنوان نخستین هنرپیشه زن ایرانی شناخته میشود بلکه از منظری دیگر او را اولین قربانی در ناتوانیِ بومی کردنِ تفکر مدرن در سینمای ایران میدانند.
به گزارش ایسنا، نام صدیقه (روحانگیز) سامینژاد که متولد سال ۱۲۹۵ بود، با بازی در نقش «گلنار» در فیلم «دختر لُر» برای همیشه در تاریخ سینمای ایران باقی مانده است. «دختر لر» نخستین اثر ناطق سینمای ایران است و در سال ۱۳۱۲ توسط خانبهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا ساخته شد.
با پخش «دختر لر» در سینماها که با استقبال فراوانی هم روبرو شد، سامینژاد به شهرت رسید اما بعد سرنوشت بسیار تلخی پیدا کرد.
فریدون جیرانی سال ۱۳۸۹ در دورانی که پخش یک مصاحبه با فریماه فرجامی بعد از سالها بیخبری و با تصاویری تکاندهنده از این ستاره سالهای دور سینما واکنشهای تندی را به دنبال داشت، در مطلبی بیان کرد: «زندگی بازیگران در سینمای ایران تلخ است و این فقط مربوط به سالهای پس از انقلاب نیست. از ابتدای ورود سینما به ایران این سرگذشت تلخ تکرار شده است. ۱۳ اردیبهشت سال ۱۳۷۶ یک روز صبح به دفتر مجله سینما زنگ زدند و گفتند روحانگیز سامینژاد مُرده است. من تا آن روز فکر میکردم روحانگیز سامینژاد باید سالها پیش مرده باشد. به خانه خواهرش عالیه زند تبریزی زنگ زدم و دیدم خبر درست است. رفتم خانه عالیه زند تبریزی و فهمیدم سامینژاد بعدازظهر چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۷۶ در سن ۸۶ سالگی در تنهایی مرده و روز پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت در قطعه ۳۴ ردیف ۴۴ شماره ۴۶ در جایی گمنامی خاک شده است. رختخواب سامینژاد وسط خانه بود. تنها میراث این اولین بازیگر سینما یک کیسه نایلونی بود و داخل آن یک بسته سیگار، یک شناسنامه و بروشور تانشده «دختر لر».»
این کارگردان سینما همچنین گفته بود: «من قبل از دیدن این میراث، تصویر سامینژاد را در فیلم تهامینژاد دیده بودم که گریه میکرد و دیگر هیچ. «ایران قادری» که یک روز سرشناسترین بازیگر تماشاخانه تهران بود، چه شد؟ چگونه مُرد؟ چه کسی خبر داشت؟ و خیلیهای دیگر. ریشه سرگذشت تلخ بازیگران در سینمای ایران را باید در جامعهای جستجو کرد که نتوانسته است تفکر مدرن را بومی کند و در خودش حل نماید. متاسفانه اولین قربانیان این ناتوانی بازیگران زن سینما بودند.»
عباس بهارلو - مورخ و پژوهشگر سینما - در سال ۱۳۸۱ مطلبی درباره این بازیگر نوشته بود که در بخشهایی از آن آمده است: «وقتی در سال ۱۳۱۲ فیلمِ «دختر لر» ساخته مشترک خانبهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا، که صدیقه سامینژاد در آن نقش «گلنار» را بازی میکرد، در تهران نمایش داده شد، در میان مردمی که برای بار نخست سیمای یک زن ایرانی را بر پرده سینما دیده بودند واکنشهای ناگواری برانگیخت، که بهدرستی روشن نیست ــ و احتمالاً هیچگاه نیز معلوم نخواهد شد ــ که آیا خانم صدیقه سامینژاد تصوری از آن واکنشها در ذهن داشته است یا خیر، و آیا اگر میداشت حاضر به ایفای نقش در آن فیلم میشد؟»
گفته میشود که در آن مقطع آوانس اوگانیانس نیز کوششهایی را در زمینه ساخت فیلم انجام میداد و در اینباره بهارلو ادامه داده است: «بهموازات فعالیتهای سختکوشانه اوگانیانس در ایران، عبدالحسین سپنتا و خانبهادر اردشیر ایرانی نیز برای ساختن نخستین فیلم مشترک در هندوستان در جستوجوی بازیگر زنی بودند که زبان فارسی بداند و نقش «گلنار» را در فیلم «دختر لر» بازی کند. تا قبل از دوره پهلویِ اول بازی زنانِ مسلمان در نمایشها و تعزیهها ممنوع بود و بازیگران زنی که در این سالها در فیلمهای اوگانیانس و مرادی ایفای نقش میکردند مانند مادام سیرانوش، لیدا ماطاوسیان، ژاسمین ژوزف، زما اوگانیانس و آسیا قسطانیان (کوستانیان) از بانوان ارمنی بودند که اکثر آنها از صحنه تئاتر به سینما آمده بودند، بههمین دلیل موانع کمتری بر سرِ راه خود داشتند.
سپنتا موفق شد صدیقه (روحانگیز) سامینژاد، همسر یکی از کارکنان کمپانی امپریال فیلم بمبئی، را که از سیزده سالگی از کرمان به هندوستان رفته بود مجاب کند و با این توضیح که نام او بهعنوان نخستین بازیگر زن در تاریخ سینمای ایران ثبت خواهد شد ــ که شد ــ موافقت او و شوهرش، دماوندی، را برای بازی در فیلمش جلب کند. بدین ترتیب گروه هندی ـ ایرانی عبدالحسین سپنتا و اردشیر ایرانی کار خود را در هندوستان آغاز کرد.
«دختر لر» نخستین بار در سیام آبان ۱۳۱۲ در دو سینمای مایاک (دیدهبان) و سپه بر پرده آمد، و نمایش آن، سال بعد از دوم مردادماه ۱۳۱۳ در سینما مایاک تکرار شد، و پس از یک ماه از چهارم آذر نمایش آن در سینما سپه به مدت پنجاه روز ادامه یافت. سپس با یک دو هفته وقفه در همینسینما از نو بر پرده رفت. استقبال از فیلم بسیار پُرشور بود و حتی «مادر بزرگهای خیلی پیر» هم رفتند تا سرگذشت «دختر لر» را بهچشم ببینند.»
ایفای نقش گلنار در «دختر لر» موجب شد که صدیقه سامینژاد چنان انگشتنما و زبانزد خاص و عام شود که هم با دشنام روبرو شد و هم با تشویق برخی مردم در شهرهای مختلف.»
سامینژاد در سال ۱۳۴۹ یعنی ۳۷ سال پس از نمایش «دختر لر»، در مستندی از محمد تهامینژاد با نام «سینمای ایران از مشروطیت تا سپنتا» حضور یافت و به روایت زندگی دشوار و پر از رنج خود پرداخت.
از تهامینژاد نقل شده است: «اغلب بهطور کنترلنشدهای میخندید و در حالیکه اشک در چشمانش حلقه زده بود به من گفت که هنگام اقامت در هند ایرانیهای متعصب او را مورد ضربوشتم قرارمیدادند و حتی بطری بهطرفش پرتاب میکردند. بهطوریکه همواره مجبور بود همراه با محافظ از استودیو امپریال فیلم خارج شود.»
درباره این چهره مستند دیگری با نام «روحانگیز سامینژاد» به کارگردانی مجید فدایی نیز ساخته شده که در ارتباط با زندگی نخستین بازیگر زن سینمای ایران و ایفاگر نقش «دختر لر» است،
سامینژاد در حالی در 80 سالگی از دنیا رفت که خاطرات زیادی از دورانی که «دختر لر» ساخته شد و حواشی پیرامون آن بازگو نشد. فریدون جیرانی که مطالعات زیادی درباره تاریخ سینما دارد، با بیان اینکه چنین اتفاقی فقط مختص نخستین بازیگران سینما نبوده، در مصاحبهای با ایسنا گفته بود: «بسیاری از بازیگران سینما، حرف و تاریخ سینما را با خود به زیر خاک بردند. من بارها به آنها گفته بودم که اجازه بدهید این اطلاعات به نسلهای دیگر انتقال داده شود، اما بسیاری از آنها به این موضوع توجه نکردند.»
او گفته است: «قدیمیهای معروف، بریدهاند و سعی میکنند که صحبت نکنند، چون معتقدند سالها به آنها بیلطفی شده است و دل پرگلایهای دارند. مثل ناصر ملک مطیعی که من یک بار از او دعوت کردم تا به خانه سینما بیاید و درباره «چهارراه حوادث» (فیلمی به کارگردانی ساموئل خاچیکیان) صحبت کند و هرچه اصرار کردم موافقت نکرد. فردین هم دق کرد، در حالی که میتوانست بازی کند. در یکی از برنامههای تلویزیونی هفت، بعد از سالها آقای افخمی گفت که اگر به تاریخ سینما مراجعه کنید میبینید که بعد از فیلم «گنج قارون» تعداد سینماهای تهران افزایش پیدا کرده است بنابراین نمیتوان نقش فردین را در تاریخ سینمای ایران انکار کرد اما سالها تلاش شد که این نقش را انکار و حذف کنیم اما نتوانستیم. برای همین بعد از فوت او تشییع جنازه باشکوهی شکل گرفت. او میتوانست بازی کند، چرا بازی نکرد؟ اگر بازی میکرد چه اتفاقی میافتاد؟ در سینمای سی سال اخیر که علی بیغمی وجود نداشت، می توانست نقش یک پدر را بازی بکند.»
انتهای پیام